زندگی هرگز بدون فشار و استرس نیست و انسان از بدو تولد تا پایان عمر با مشکلات فراوانی روبه رو است که به طور روزمره با تغییرات کمّی و کیفی و به گونه های خاص خود و در مراحل مختلف، زندگی انسان را تحت تاثیر قرار مى دهند. استرس عبارت است از: مجموعه واکنش هاى عمومى انسان نسبت به عوامل ناسازگار و پیش بینى نشده داخلى و خارجى، بدان گونه که هر گاه تعادل و سازگارى فرد به علت عوامل خارجى و داخلى از میان برود، استرس پدید مى آید(افروز و صالح، ۱۳۸۷).
استرس به عنوان واکنشی برای سازش با عامل یا شرایطی که فشار روانی یا فیزیکی بر فرد وارد می نماید، تعریف شده است. در این وضعیت، فرد تحت تأثیر محر کهای بیرونی استرس زا از وضعیت عادی خارج می گردد و ناخودآگاه برای تطبیق خود با محرک های یاد شده تلاش می کند. واکنش های برآمده از این تلاش به صورت استرس نمایان می شوند. استرس با علایم و نشانه های فیزیولوژیک، روانی و رفتاری مانند احساس تپش قلب، عصبانیت و بی خوابی همراه است(وتن[۲۳۰] و کامرون[۲۳۱]، ۲۰۰۲).
کونتی[۲۳۲] و همکاران (۲۰۰۶) استرس را به عنوان واکنشهای فیزیولوژیکی و روانشناسی میداند و زمانی رخ میدهد که افراد با تهدیدات و تغییراتی مواجه میشود که کمتر از توان و استعداد آنها میباشد.
استرس حالتی فیزیولوژیکی یا روان شناختی ناخوشایند است که در پاسخ به محرکهای تنش زا ایجاد میشود. (کلینر[۲۳۳] و همکاران ۲۰۰۳).
محمد اسماعیل[۲۳۴] (۲۰۰۵) استرس راعامل تاثیر گذار بر تعادل روحی و فیزیولوژیکی بدن در اثر فشارهای وارده تعریف می کند.
استرس، فشار یا تنش فیزیکی، روانی و هیجانی است که بر اثر الزامات و مطالبات محیطی، موقعیتی، یا فردی ایجاد می شود. زنی که برای حضور بر سر کار خود دیر کرده، وقتی با فشار ترافیک روبرو می شود، احساس تنش یا اضطراب می کند. چون حضور او الزامی است، برای آنکه به موقع برسد، با حالتی عصبی تمام راه را می پیماید. (رایس، ۱۳۸۷؛ ترجمه ی فروغان، ۱۳۸۷).
تحقیق بر روی استرس به تنهایی مفهوم خاصی ندارد، بلکه عوامل تاثیر گزار بر استرس مساله مهمی است. به طور کلی در فرهنگهای گوناگون تعریفهای متفاوتی از استرس آوردهاند. (کریس، کیریاکو؛ ترجمه احمد زاده، ۱۳۸۴).
استرس عبارت است از واکنشهای جسمی- ذهنی و عاطفی که در نتیجه تغییرات و نیازهای زندگی فرد تجربه میشود، تغییرات میتواند بزرگ و یا کوچک باشد و پاسخ افراد به این تغییرات متفاوت است، بر خلاف تصور بسیاری از افراد، استرس تنها مربوط به محیطهای کاری نیست، گذر از هر مرحله زندگی که کار هم جزئی از آن محسوب میشود استرس و فشارهای خاص خود را به همراه دارد، استرس از بدو تولد و حتی بیش از تولد همراه انسان است و در دورههای مختلف زندگی به شکلهای گوناگون بروز میکند، در دوران نوزادی و کودکی و نوجوانی و میانسالی و کهولت. (به نقل از نیکوکار،۱۳۹۰) .
استرس، شرایطی است که در نتیجه ی تعامل میان فرد و محیط بوجود می اید و موجب ایجاد ناهماهنگی- چه واقعی و چه غیر واقعی- میان ملزومات یک موقعیت و منابع زیستی، روانی و اجتماعی فرد می شود.(سارافینو، ۱۳۸۷؛ ترجمه ی میرزایی و همکاران، ۱۳۸۷).
از نظر سلیه محرک یا علل استرس در همه حال چنین واکنشهایی را در ار گانیسم بر میانگیزد و علت هر چه باشد، معلول همواره یکسان است، فرایند استرس، سلیه این فرایند را سندرم سازگاری عمومی (Gas) نامید و برای آن سه مرحله (هشدار، مقاومت، از پا درآمدن) در نظر گرفت. سلیه معقتد بود که استرس آثار و عارضههایی را در بدن به وجود میآورد که ممکن است به بیماریهای گوناگون در افراد منجر شود، بیماریهایی چون فشار خون، ناراحتی قلبی- عروقی وافسردگی، سلیه این بیماریها را بیماریهای سازگاری نامیده به ویژه شباهتهای بسیاری میان ساز و کارهای بیوشیمیایی در استرس و افسردگی به این نظریه منجر شده است که در واقع استرس نوعی بیماری سازگاری است. (رندال آ ر.اس، ۱۹۸۰؛ ترجمه خواجه پور، ۱۳۸۶).
به طور کلی هنگامی که صحبت از فشار روانی یا استرس به میان می آید که شخص با رویدادی مواجه شود که خودش آن را برای سلامت جسمش یا روانش مخاطره آمیز بداند. این قبیل رویدادها را معمولا رویدادهای تنش زا یا استرس زا و واکنش های مردم را به آنها پاسخهای تنش زا می نامند. هنگامی که بتوان از فشار روانی دور شد یا به آن حمله برد چنین واکنشی به آن سازگارانه است اما وقتی فشار روانی مستمر یا غیر قابل کنترل باشد، این واکنش ممکن است، ناسازگارانه بشود. فشار روانی، هم به صورت مستقیم و هم غیر مستقیم بر سلامت اثر می گذارد.(اتکینسون و همکاران؛ به تقل از براهنی و همکاران، ۱۳۸۵).
استرس روانی با سه مفهوم در نظر گرفته شده است.(باوم، ۱۹۹۰، کوین و هالروید[۲۳۵]، ۱۹۸۱؛ هابفول[۲۳۶]، ۱۹۸۹؛ به نقل از سارافینو[۲۳۷]، ۱۳۸۷؛ ترجمه ی میرزایی و همکاران، ۱۳۸۷).
بر یک رویکرد متمرکز بر محیط معطوف است و استرس به عنوان محرک توصیف شده ست که شامل واقعه یا رشته ای از شرایط ویژه می شود.مانند زمانی که فرد می گوید«شغل من بسیار پر استرس است».
در این رویکرد استرس به عنوان پاسخ در نظر گرفته شده است. و تمرکز آن بر واکنش مردم به عوامل استرس زا است. از این دیدگاه مردم به تنشی که احساس می کنند استرس می گویند.
در رویکرد سوم، استرس را فرایندی می دانند که در عین آنکه در بر گیرنده ی استرس زا ها و فرسایش ها است، اما بعد مهم دیگری را به آن می افزایند؛ و آن رابطه میان فرد و محیط است.( فالکمن، ۱۹۸۴).این فرایند شامل تعامل ها و تطابق های دایم میان فرد ومحیط است که هر یک بر دیگری اثر می گذارد و از دیگری اثر می پذیرد.
تعامل هایی که منجر می شود واقعه ای را پر استرس بخوانیم، ارزیابی شناختی نامیده می شود.(لازاروس و فالکمن، ۱۹۸۴). ارزیابی شناختی فرایندی روانی است که به وسیله ی آن افراد دو عامل را ارزیابی می کنند:
آیا ملزومات موقعیت، سلامتشان را تهدید می کند؛
و منابعی که برای تامین نیازها در اختیار دارند.
این دو عامل تفاوت میان دو نوع ارزیابی را نشان می دهد.( همان منبع).
۲-۱-۳-۴ رویدادهای استرس زا
در برابر رویدادهای آسیب زا بسیاری از مردم رشته واکنشهای روانشناختی معینی دارند ( هوروویتز[۲۳۸]، ۱۹۸۶).
خوشبختانه بیشتر مردم، هرگز خودشان دچار رویدادهای آسیبی نمی شوند بلکه رویدادهای معمولی تر است که در آنان ایجاد تنش می کند.سه ویژگی می تواند باعث تنش زا به شمار آمدن رویدادها شود:
۱- مهار شدنی بودن
۲- پیش بینی پذیری
۳- میزان فراخوانی نهایت تواناییها و خودپنداره ی شخص.
میزان تنش زایی هر رویداد معین برای آدمهای گوناگون یکسان نیست، به این معنا که مردم از لحاظ ویژگیهای سه گانه ی یادشده در رویدادها با یکدیگر تفاوت دارند و عمدتا همین ارزیابی هاست که رویدادها را تنش زا می سازد ( لازاروس[۲۳۹] و فالکمن، ۱۹۸۴).
هر چند رویدادهای مثبت نیز غالبا سازگاریهایی را می طلبند و در نتیجه گاهی تنش زا هستند با این حال غالب پژوهش ها حاکی از آن است که رویدادهای منفی، بسیار بیشتر از رویدادهای مثبت بر سلامت جسم و روان آدمی تاثیر می گذارند. علاوه بر این چگونگی تاثیر گیری مردم از رویدادها، تفاوت های فراوان دارد. برخی از این تفاوت ها برخاسته از فرهنگ و استرس هستند (ماسودا[۲۴۰] و هولمز[۲۴۱]، ۱۹۷۸).
۲-۱-۳-۵ نظریههای فشار روانی
۲-۱-۳-۵-۱ استرس به عنوان پاسخ درونی
این نگرش استرس را به عنوان متغیری وابسته در نظر میگیرد هانس سلیه را میتوان نخستین شخصی دانست که در سال ۱۹۵۶ استرس را به عنوان پدیده تازهایی در نوع خود به طور کامل شرح داده است.
سلیه توجه خود را به پاسخ بدن در برابر خواستههایی که بر آن وارد میشود متمرکز کرده بود، وی در سال ۱۹۶۳ مفهوم بیماریهای مرتبط با استرس را در غالب «سندرم سازگاری عمومی» (GAS) ارائه نمود. منظور او از این اصطلاح آن است که خواستههایی که بدن با آن روبرو میشود، خواه درونی و خواه بیرونی، هر چه باشند پس فردی که در معرض استرس قرار میگیرد، از الگوی عام و یکسانی پیروی میکند، رخوت و افسردگی عمومی با ویژگیهای چون کاهش انگیزه، کاهش اشتها، وزن و انرژی شناخته میشوند (کوپر، ۲۰۰۱)
۲-۱-۳-۵-۲ استرس به عنوان تعامل
رویکرد تعاملی برای تعریف استرس به تعامل میان محرک و پاسخ تمرکز و توجه دارد در این رویکرد (که معمولاً با عناوین رویکرد «ساختاری و کمی» نیز شناخته میشوند) رابطهای معمولاً همبستگی، بین محرک و پاسخ فرض میگیرد و این رویکرد اساساً ایستا بوده هر گونه توجهی به فرایند محدود به توضیحات استنباطی میشود. تعریفی نظیر این تعریف که فقط بر تعامل میان دو متغیر توجه دارد، بدین معنی است که تلاش برای تشریح پیچیدگی رابطهایی، محدود به «دست کاری ساختاری ما نظیر تاثیر یک متغیر ثابت» (تعدیل کننده) میشود. گفتههای بالا بدین معنی نیست که تجزیه و تحلیل متغیر تعدیل کننده فاقد ارزش است بلکه پژوهشهای انجام شده روی استرس شغلی، طیف وسیعی استرس زا، متغیرهای تعدیل کننده را در بر گرفته است. اکنون این نکته مهم است که استرس شغلی به عنوان یک تعامل (رابطهای مداوم میان فرد و محیط) در نظر گرفته میشود که رویکرد تعاملی محدود به شناسایی راههای علمی در این رابطه میباشد. (کوپر، ۲۰۰۱)
۲-۱-۳-۵-۳ استرس به عنوان یک تبادل
این نگرش متوجه پویاییها و مکانیسمهای سازگاری و شناختی هست و تا فرد رویداد، وضعیت یا خواست معینی را که با آن رو به رو شده است ارزیابی میکند این ارزیابی اولیه[۲۴۲] نامیده میشود و گویای آن است که رویداد یا وضعیت پیش آمده ممکن است پیامدهای ناخوشایندی به بار آورد. ارزیابی از آسیب وقتی صورت میگیرد که آسیبی تا به حال وارد شده باشد در صورتی که ارزیابی از تهدید[۲۴۳] به این معنی است که احتمال دارد در آینده آسیبی وارد شود. اما ارزیابی ثانویه، که در پی ارزیابی اولیه میآید عبارت از این است که فرد با امکان انتخابی که دارد میکوشد راههای ممکن برای برخورد با مشکل (آسیب، تهدید و چالش) را مشخص و انتخاب و در جای خود به کاربرد راههای انتخابی ممکن است درونی یا بیرونی باشد، یعنی راهی را که در پیش گرفته میشود با بهره گرفتن از منابع در دسترس ممکن میشود، یا پاسخی است که فرد در برابر مشکل از خودش نشان میدهد و در واقع از درون او منشاء میگیرد در مقابلهایی که با تاکید بر منابع موجود صورت میگیرد، امکانات مادی، برای برطرف کردن مشکل (مانند خطر بدهکاری) ممکن است پولی باشد که از خویشاوندی قرض گرفته میشود، اما مقابلهایی که به شکل پاسخ به مشکل صورت میگیرد، مثلاً ممکن است این باشد که فرد در معرض بیکاری در پی یافتن کار دیگری بر آید (محمد زاده، ۱۳۸۷).
۲-۱-۳-۶ مراحل فشار روانی از لحاظ سازگاری
هنگامی که فرد از یک سو خود را تابع الزاماتی میبیند و از سوی دیگر دارای ظرفیتهای است که منطبق با نیازها و خواستههایش عمل میکند، اگر هیچ گونه ارتباطی بین آنها مشاهده نکند، دچار ناهماهنگی خواهد شد که این ناهماهنگی به طریق مختلف منجر به بروز فشار روانی میگردد و تنها راه غلبه بر برقراری نوعی سازگاری و تجانس میباشد. (ابراهیمی، ۱۳۸۷)
هانس سلیه میگوید «امروز ما دریافتهایم که بسیاری از بیماریهای رایج، بیشتر به نبود سازگاری در برابر استرس مربوط میشود، تا به حوادث ناشی از میکروبها و ویروسها. سلیه مراحل فشار عصبی (استرس) را به سر مرحله هشدار، مقاومت و فرسودگی تقسیم می کند.»
مرحله اول: (هشدار- خطا): ترشح هورمونها افزایش مییابد. بدن در حالت آمادگی نسبی قرار میگیرد. علائم فیزیولوژیکی مانند ضربان قلب و فشار خون رویت میشود.
مرحله دوم (مقاومت): ترشح هورمونها به بالاترین حد خود رسیده است، بدن در حالت آمادگی کامل به سر میبرد.
مرحله سوم (افسردگی): بدن در حالت استراحت و تجدید قوا قرار میگیرد، قدرت دفاعی در برابر بیماریها تضعیف میگردئد و فرد منفعل و فرسوده میشود.
۲-۱-۳-۷ پژوهشهای انجام گرفته درباره استرس
استرس شدید و بلند مدت نظیر تغییرات زندگی (هارکنیس و لوتر[۲۴۴]، ۲۰۰۱) می تواند توانایی سازگاری فرد را تحت تاثیر قرار دهد، موجب افسردگی شود و ضمن آسیب به بدن، لذت زندگی را از بین ببرد (کی کولت- گلاسر[۲۴۵]، ۲۰۰۲).
از نظر وایت[۲۴۶] (۲۰۰۰)زمانی که افراد تحت استرس هستند، باید مهارتهای مقابله ای لازم را داشته باشند تا بتوانند، اثر استرس را کاهش دهند. چنانچه استرس، مدیریت شود و مهارتهای مقابله ای موثر فراهم شود، فرد قادر خواهد بود تا با نیازها و چالش های زندگی خود به شیوه ی بهتری کنار آید. پژوهش ها نیز نشان می دهد، آنان که انتظار خودکارآمدی بیشتری دارند( ماسی جفسکی[۲۴۷] ،۲۰۰۰) از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند (هک هاوزن[۲۴۸] ، ۲۰۰۱) در زندگی خود تعهد، چالش و کنترل بیشتری اعمال می کنند، شوخ طبع هستند (گادفری[۲۴۹] ،۲۰۰۴)از حمایت اجتماعی بیشتری برخوردارند (هاوی[۲۵۰] ،۲۰۰۰) مقاومت بیشتری در مقابل آن نشان می دهند و به اصطلاح دیرتر ، پریشان می شوند و در مقابل پریشانی، مقاوم ترند.
تحقیقات مرتبط نشان می دهد که بین کیفیت زندگی و متغیرهای روانشناختی مثل استرس، سرمایه اجتماعی، عزت نفس و … ارتباط وجود دارد(اسدی، صادقی آذر و همکاران، ۲۰۰۶؛ پسندیده، ۱۳۸۶؛ چن و همکاران، ۲۰۰۷؛به نقل از قاسمی زاد و همکاران، ۱۳۸۹).
برخورد با موقعیت های استرس زا اغلب باعث پریشانی و کاهش امنیت و سلامت فرد و خانواده و افت سطح کیفیت زندگی می شود(لوکر و گرگسون، ۲۰۰۳، ترجمه رضایی، ۱۳۸۵).
در قرن حاضر، استرس یکی از علل عمده ی بسیاری از بیماریها به شمار می آید و اختلالات روانی، بیماری قلبی، سرطان، ناراحتی های گوارشی، پوستی و مانند اینها، همگی می توانند با فشار روانی پیوند داشته باشد. بر پایه ی برآورد پزشکان، ۷۵ درصد از شکایت های پزشکی، استرس است(کیه کولت و همکاران[۲۵۱]، ۱۹۸۶).
استرس یا فشار روانی از جمله مسایل همه گیری است که همه انسان ها متناسب با حرفه و موقعیت خود با آن درگیر هستند و دامنه نفوذ آن در زندگی فردی و زندگی سازمانی بسیار گسترده می باشد(استورا[۲۵۲]، ۱۹۹۹).
۲-۱-۳-۸ سبک های مقابله با استرس
مقایسه مهارت های مقابله ای ،تکانشگری و اختلالات رفتاری در سه گروه نوجوانان بی سرپرست،بد سرپرست و عادی- قسمت ۷