۳۳۵- معنی بیت: اگر نقّاش در کنار عکس شیرین تصویر تو را بکشد، به خاطر زیبایی بسیار تو، تصویر شیرین از شدّت اضطراب و حسد بی تاب می شود و چون عکسی که در آینه است از جا بیرون می آید.
مفهوم بیت: مبالغه در بیان زیبایی معشوق.
۳۳۶- وجود پستی و بلندی در شعر لازم و طبیعی است.
۳۳۷- شست : زهگیر یعنی انگشتری مانندی که ازاستخوان و جز آن سازند و در ابهام کرده و در وقت کمانداری زه کمان را بدان گیرند و آن را به اعتبار انگشت ابهام شست گویند. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ). زهگیر که انگشترمانندی است از استخوان .(یادداشت مولف ). قلابی که بدان ماهی گیرند. (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). (فرهنگ دهخدا، ۱۳۷۳:۱۲۵۷۵)
در طبع خلیدن : کنایه از ناگوار و ناخوشایند بودن.
دخل : اصلاح کردن و دخل و تصرّف در شعر.
۳۳۸- مفهوم کلی بیت: از مهربانی و چرب زبانی دشمن بترس چون از این طریق به تو آسیب می رساند.
۳۴۰- خاک: مجازاً قبر.
۳۴۱- مجنون به دلیل شیدایی اش، سر به بیابان می گذاشت و از آنجا که دوست نداشت به او تهمت خانه نشینی بزنند نپذیرفت که او را چون دیوانگان با زنجیر ببندند. وگرنه مجنون هرگز از رنج و عذاب زنجیر نمی ترسید.
۳۴۲- منظور از «سخن کس»، بدگویی دیگران و تهمت سرقت ادبی به شاعر بستن است.
۳۴۳- مناسبت« ششیر» با «نیستان» و مناسبت «تیر» با «نی».
شیردلی : جوانمردی.
۳۴۴- تابه: ظرف فلزی پهن که برای پختن گوشت ، ماهی ، نان و …به کار می رود.
۳۴۵- آدم بهتر است بمیرد تا این که اهل دنیا به او محبت کنند.
سردابه: خانه تابستانی ، اتاقکی در زیر زمین خانه برای استفاده از خنکی آن در تابستان برای نگهداری غذا و چیزهای فاسد شدنی.(فرهنگ فارسی معین)
۳۴۶- پاتابه : پاپیچ . چیزی که پیاده روان به پا پیچند. پالیک . بادیج (دهخدا، ۱۳۷۳: ۴۶۲۸) کنایه از مزاحم( فرهنگ فارسی معین)
۳۴۷- بار: اذن ورود گرفتن برای درآمدن نزد پادشاهی.(دهخدا)
۳۴۹- زنّار: هر حلقه و رشته ای که بر میان قدح و ساغر بندند. (ناظم الاطباء).|| (اصطلاح تصوّف ) به معنی یک رنگی و یک جهتی سالک باشد در راه دین و متابعت راه یقین و در کشف اللغات می گوید: زنّار در اصطلاح سالکان عبارت از عقد خدمت و بند طاعت محبوب حقیقی است در هر مرتبه که باشد عبادت راست و درست باید کرد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || رشته متصل به صلیب که مسیحیان بگردن خود آویزند. (فرهنگ فارسی معین ). همه به نقل از: ( دهخدا، ۱۳۸۵: ۱۵۸۲)، (برهان، ۱۳۶۲: ۱۰۳۳)
توحید: یگانگی و اقرار به وحدانیّت خدای تعالی جل شأنه . (ناظم الاطباء). به خدای یگانه ایمان داشتن . یگانه پرستی . یکتاپرستی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
«سبحه» نماد مسلمانی و «زنّار» نماد کافر بودن است.
۳۵۰- خط جام ، نقشی است که از پر شدن جام شراب بر دور شیشه آن نمایان می شود.از آنجا که برای پاک کردن اشک ،آستین بر روی چشم و روی می گذارند، می گویدکه اشک خونین چشم برای به منزله شراب رنگین من است و جام همچون آستین است و خط جام به مانند بخیه روی آستین است.
۳۵۱- معنی بیت : به محض اینکه زلف بلند معشوق به زمین رسید فهمیدم حلقه زلف همچون حلقه دام مرا اسیر خود می گرداتد..
۳۵۲- ناوک: تیر، تیری که با کمان اندازند. (فرهنگ فارسی معین)
همای ناوک: تشبیه بلیغ اضافی
یعنی همان نقش هایی که به صورت پیچیده در استخوان هستند ، مانند دامی برای شکار تیر استخوان خوار معشوق است.
مفهوم بیت: تیر او به استخوانم فرو می رود.
۳۵۳- معنی بیت: گریه بسیار که ناشی از وجود غم و اندوه است، نه تنها منجر به نابینایی می شود بلکه موی سر را خیلی زود سفید می کند.
۳۵۴- صبح وطن: صبحی است که برای مسافر بعد از رسیدن به خانه خود طلوع می کند و آن هم به سبب دیدار خویشان خوشایند است؛ برخلاف شب غربت که به علت دوری و فراق از عزیزان پریشانی خاطر روی می دهد.(شارح)
۳۵۵- به چشم خود نتوان دید :این عبارت کنایی زمانی به کار می رود که دیدن چیزی که ندیدن آن بهتر است اتفاق می افتد.
۳۵۷- سامان: وسایل ، بار و بنه زندگی. (فرهنگ فارسی معین)
اگر درویش هنگام مسافرت اسباب و بار و بنه با خودش ببرد نابود می شود چون توشه و ساز و برگ سفر برای اهل قناعت مانند پر مور موجب هلاکت اوست. (شارح)
می توان به وجه دیگری مصرع دوم را تعبیر نمود: ساز و برگ اهل قناعت و درویشان به اندازه پر مورچه سبک و کم حجم است .
۳۵۸- خمخانه : شرابخانه . میکده . میخانه . (ناظم الاطباء). شرابخانه به اعتبار آنکه اکثر در شرابخانه خم ها نهادهاند. (غیاث اللغات ). ( دهخدا، ۱۳۸۵: ۱۱۶۰)
۳۵۹- مقصود از نان، سنگ آسیا است که به اعتبار شکل ظاهری اش که دایره ای و گرد است به قرص نان تشبیه شده است و مناسبت و رابطه آب با آسیا آشکار است.
۳۶۰- تخت روان: تخت پادشاهان است که زیردستان آن را بر دوش خود می کشند.
هر کس که محتاج روزی است وقتی روزی خود را یافت خود را سلیمان زمان تصور می کند و با پادشاهان برابر می داند ، همانند مور که وقتی بر روی سنگ آسیا بنشیند آن سنگ را همچون تخت روان سلیمان می پندارد و همچون پادشاه رفتار می کند.
آرایه های تلمیح و تناسب بین الفاظ مور، سلیمان و تخت روان.
۳۶۱- معنی بیت: شراب از روی دوستی و محبت موجب شادکامی ما شده است ،الهی که برای همیشه مطابق میل دوستان خوش و خرم بماند.
مفهوم بیت: دعا در حقّ شراب به دلیل کام بخشی اش.
۳۶۲- آشکار است که باد با وزیدن شمع را خاموش می کند.
نسیم نوبهاری برای من به منزله باد پاییزی است.
۳۶۳- معنی بیت: از تعّدی و دراز دستی شخص غارتگر چرا آزرده خاطر باشم؟چون در حقیقت او مانند باغبانی است که موجب بالیدن و ترقّی من می شود مانند شمع که گلچین ( کوتاه کردن فتیله سوخته) او روشنی بخش اوست.
نهال شمع: تشبیه بلیغ اضافی.
۳۶۴- منظور از میان آسیا ،همان سوراخ میانی است که گندم را از آنجا به درون آسیا می ریزند تا به آرد تبدیل شود و ساییده آن از کنار آسیا بیرون می افتد. وضعیّت من در مورد روزی که محروم و بی نصیبم از آن، همانند میان آسیا است که بی نصیب از گندمی است که آرد می شود و اطراف آسیا به دلیل برخورداری از آرد مشابه حال مردمان دیگر است به واسطه رسیدن روزی من به دست آنان.
۳۶۵- انداز: قصد و میل نمودن . (برهان قاطع) (هفت قلزم ). قصد کردن . (جهانگیری ). قصد و آهنگ. (رشیدی )
در شعر غنی نیز به معنای قصد و میل نمودن آمده است:
دیوان غنی کشمیری (مقدّمه، تصحیح، تعلیق)- قسمت ۳۵۲