منظرهپردازی در قرن حاضر تعریف سنتیاش را از دست داده و موجودیت آن بهعنوان یک ژانر منسجم و واحد زیر سوأل رفته است. مطالعات مرتبط با آن هم تبدیل به شاخهای بینارشتهای شده و شناخت و بررسی آثار مربوطه نیازمند درک منابع بسیار متنوع در رشتههای متعدد دانش است. با توجه به فقدان منابع فارسی در این زمینه، اهمیت رو به رشد این ژانر و در نهایت نیاز شخصی نگارنده به مطالعه
بیشتر در این حوزه (به دلیل ارتباط این موضوع با آثار نقاشی) این پژوهش قصد دارد تا با ارائه
نظریهها و پژوهشهای مربوطه، تعاریف و معانی مختلف منظره در هنر و یا بهطور کلی را مورد بررسی قرار دهد، تا از این طریق به سوألات این تحقیق پاسخ دهد. در این زمینه شیوه بهکار رفته ارائه گروه شش نفره نقاشان منظرهپرداز شامل: مارک لومباردی، الیگیرو بواِتی، رابین اُنیل، بنجامین ادواردز، دیوید هاکنی و آنزلم کیفر، بررسی آثار آنها در کنار تئوریهای مطرح شده و ارائه جدولی از مشترکات آثار این هنرمندان بهعنوان کلمات و موضوعات کلیدی در منظره معاصر است. نتایج برآمده از این پژوهش به اختصار عبارتند از:
منظره پردازی بهعنوان یك ژانر دیگر آن انسجام و پیوستگی سابق خود را ندارد و مرزهای آن در حال حل شدن در ژانرهای دیگر است و هنرمندان با بهکار بردن موضوعات و مفاهیم مختلف و با استفاده از
رسانههای گوناگون تغییرات اساسی در بدنه این ژانر بهوجود آوردهاند. با این حال منظرهپردازی بهعنوان یك موضوع و ژانر نه تنها كمرنگ نشده است بلكه پس از وقفهای كوتاه با قوت هرچه بیشتر در هنرهای تجسمی ظاهر شده است.
در میان مفاهیم گسترده مطرح شده در آثار نقاشی منظره، زمان، سیاست و هویت، در میان جنبههای مختلف، جنبه روایی، تراژیك و بدبینی و در میان عناصر بكار رفته، متن و نوشتار از سایرین برجسته ترند.
همانگونه كه پیش از این هم از شیوه آیكونوگرافی در درك مفاهیم عمیق آثار هنری استفاده شده است،
میتوان با بررسی آیكونوگرافیك در اینگونه آثار(منظره) پی به شرایط دوران خلق آثار برد و به تحلیل
آنها پرداخت.
کلیدواژهها- منظرهپردازی، نقاشی، منظره معاصر،آیکونوگرافی، سیاست، نقشه
فهرست مطالب
فصل اول. 1
مقدمه. 1
فصل دوم. 9
مروری بر پژوهشها 9
2-1-تئوری منظره. 10
2-1-1-منظره و هویت : دایان هریس… 11
2-1-2-چشمانداز یا فضا : کنث آر. الوینگ… 13
2-1-3-اهمیت تاریخ: هانا یوهانسن.. 15
2-2-آیکونوگرافی منظره : استیون دی. هوشلر. 16
2-3-نقشه به مثابه قدرت : جی. بی. هارلی.. 18
2-3-1-زمینههای سیاسی نقشه. 20
2-3-2-روشهای استفاده از نقشه. 20
2-3-3-سمبلیسم کاتوگرافیک قدرت.. 21
2-4-منظره و هنر غرب.. 22
2-4-1-از زمین تا منظره، از منظره تا هنر. 22
2-4-2-منظره، امر فرعی.. 23
2-4-3-منظره، مکان دلپذیر. 23
2-4-4-مناظر خوشنما 24
2-4-5-منظره و نقشه. 24
2-4-6-قاب منظره. 26
2-4-7-امر شکوهمند. 31
2-4-8-طبیعت: تصویر یا فعل و انفعال. 31
2-4-9-از منظره تا زمین.. 32
2-5-منظره معاصر در هنر: کوین پیترز. 33
فصل سوم. 35
هنرمندان منظرهپرداز معاصر. 35
3-1-دیوید هاکنی(1937-) 37
3-2-آنزلم کیفر(1945-) 45
3-3 رابین اُنیل(1977-) 52
3-4-بنجامین ادواردز(1970-) 60
3-5-مارک لومباردی(1951-2000) 66
3-6-الیگریو اِ بواِتی(1940-1994) 76
فصل چهارم. 83
نتیجهگیری.. 83
فهرست منابع فارسی: 90
فهرست منابع لاتین: 90
کتابها: 90
نشریات: 91
سایتها: 91
فهرست منابع تصویری: 95
گزارش پروژه عملی.. 99
تصاویر پروژه عملی مجموعه قلمرو نامحدود. 102
منظرهپردازی در هنر علیرغم ظهور دیرهنگامش ریشهای دیرینه دارد. حتی اگر منظرهپردازی را هم در نظر نگیریم، رابطه تنگاتنگمان با طبیعت ما را از توجه به منظره و محیط اطرافمان ناگزیر میکند. ما درون طبیعت زندگی میکنیم و “قرنهاست که در ذهن خود عمل تبدیل زمین به منظره را انجام میدهیم.”
(اندروز، 1388 :11)
منظره در دیدگاه افراد مختلف تعاریف مختلف پیدا میکند؛ برخی مانند آلبرتی[1] آن را فضا و نمایی دلپذیر میدانند (اندروز،1388: 74) که از دوردست به آن مینگریم، گروهی مانند جیل کاسید[2] آن را
محیطزیستی در نظر میگیرند که پویا است و به طور مداوم تغییر میکند -ممکن است این تغییر
پروسهای طبیعی باشد مانند فرسایش خاک و یا تحت تأثیر انسانها مانند ساخت شهر و قطع درختان- و برای گروهی دیگر مانند دنیس کاسگرو ساختاری اجتماعی است که منتج از پیشینه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ساکنان آن است. منظره هر کدام از اینها که باشد، سرآغازش بهطور جدی در تاریخ هنر در قرن شانزدهم و بهواسطه استفاده هنرمندان از[اصطلاح] آن بهعنوان یک عبارت تکنیکی به منظور تصویر یک نما بود.
منظرهپردازی تا اوایل و اواسط قرن شانزدهم در تصاویری که حاوی پیامهای تاریخی یا مذهبی بودند، در پسزمینه قرار داشت و زمینهای برای فعالیتهای انسانی بود. اما در همین قرن بود که هنرمندان مسلم شمال اروپا با استقلال بیشتری شروع به منظرهپردازی کردند. در مباحثات تئوری نیز پرداخت به ایده منظرهپردازی تا این قرن ممکن نشده بود. “جووانی پاولو لامازو[3] اولین نویسندهای بود که بهطور رسمی زیباییشناسی منظره را با ایجاد تمایز میان مکانهای ممتاز[4] و مکانهای لذتبخش[5] در اثرش بهنام
رسالهای در مورد هنر نقاشی[6](1584) مورد بحث قرار داد (His, 1936) علیرغم وجود تعداد زیاد
نقاشیهای منظره در قرن شانزدهم، نقاشی منظره تا ظهور مکاتب هلندی و فنلاندی و آثار هنرمندانی چون رویسدال[7]، روبنس[8] در قرن هفدهم به موفقیت نائل نشد. در این قرن بود که افرادی مانند
راجر د. پایلز[9]، آندره فلایبن[10] و ساموئل وان هوگستراتن[11] ایده منظره را تعریف و دستهبندی کرده، ارتقا دادند. در قرن هجدهم نقاشی منظره در پاسخ به جو سیاسی و اجتماعی که توسط رژیمهای کهن انگلستان، فرانسه و باقی اروپا بهوجود آمده بود، گسترش یافت و رویکردهای تازهای نسبت به محیط طبیعی پدیدار شد. بهطور خلاصه در طول این قرن نقاشی منظره مورد توجه و علاقهمندی رو به رشد از جانب هنرمندان و حامیان هنری واقع و تبدیل به ژانری هرچه بیشتر قابل احترام شد. همراستا با این فعالیتها بازتابهای مهمی در رابطه با ایده منظره -بهخصوص در ارتباط با امر والا[12]– بهوجود آمد. پس از وقایع و تحولات عظیم وابسته به انقلاب فرانسه هنر منظرهپردازی در قرن نوزدهم به ژانر اصلی هنرمندان و حامیان هنری و مجموعهداران شد. این دوران با ظهور جنبشهای امپرسیونیسم و پستامپرسیونیسم اروپا و رودخانه هادسن در آمریکا، دوران اوج شکوفایی نقاشیهای منظره شد.