بعد خانوار
-
۰۲۶/۰-
۰۲۹/۰-
مذهب
-
۱۴۲/۰-
۱۴۲/۰-
قومیت
-
۱۲۵/۰
۱۲۵/۰
با توجه به جدول ۵-۳۵- می توان گفت از بین متغیرهای مستقیم تاکید والدین بر فرهنگ بومی با بتای ۴۸۳/۰- بیشترین تاثیر را دارد. احساس تعلق به افغانستان بیشترین تاثیر غیر مستقیم بر متغیر وابسته دارد. و در کل تاکید والدین بر فرهنگ بومی، پذیرش جامعه میزبان، احساس تعلق به افغانستان و رضایتمندی به ترتیب بیشترین تاثیر را بر متغیر وابسته داشتهاند.
فصل ششم
بحث و نتیجهگیری
۶-۱- نتیجهگیری
یکی از مسایل اساسی و بنیادی، بخصوص در جهان امروز مسئله فرهنگ و فرهنگپذیری می باشد. این موضوع نه تنها به دلیل اینکه اصالت و هویت ملت ها و انسانها بر اساس فرهنگی که دارا هستند قابل تعریف و بیان می باشد؛ بلکه به دلیل اهمیت و نقش فرهنگ و فرهنگ پذیری در بقاء و چگونگی زیست انسانها و تعامل جوامع انسانی نیز دارای اهمیت می باشد. شاید یکی از دلایل اساسی که جامعه شناسان، مردم شناسان و فرهنگ شناسان به این موضوع روی آورده اند همین نکات بوده باشد.
فرهنگ عامل انسجام سیستم و بخش های مختلف جامعه است. جامعه انسانی و فرهنگ منبعث از آن به قدری تافته و بافته هم هستند که جدایی بین آنها مشکل است. این دو لازم و ملزوم همدیگرند. فرهنگ هویت اجتماعی و شخصیت اساسی جامعه است که بدون شک حامل تضادها و سرمایه هایی است که بر اثر آن، هویت جدید شکل می گیرد. فرهنگ می تواند بخش های مختلف جامعه را به هم متصل کند و باعث به وجود آمدن نگرشهای جدید و همبستگی های انسانی شود. در این میان یکی از مواردی که در عرصه فرهنگ بسیار مهم به نظر می رسد، موضوع فرهنگ پذیری می باشد.
فرهنگ پذیری جریانی است که فرد را عمیقاً و از هر لحاظ با فرهنگ جامعه همانند می کند، همانطور که جامعه پذیری فرد را کما بیش با هنجارهای اجتماعی آشنا و سازگار می گرداند. هر انسانی به محض تولد، از همان آغازین مراحل حیات بی اختیار در جریان فرهنگ پذیری و جامعه پذیری قرار می گیرد، با بزرگ شدن و رشدشخصیت فرد، وی در اثر ارتباط و تعامل با محیط پیرامونی خود ممکن است با فرهنگ های نوی مواجه شود، در این صورت وی خود را ناگزیر از فرهنگ پذیری می یابد. روند فرهنگ پذیری که ازفرد نو تولد آغاز می گردد با رشد فرد و پیدایش جامعه و فرایند های زیست جمعی پیچیده تر می شود. فرهنگ پذیری، در یک معنی، خوگیری با فرهنگ جامعه و در معنای دیگر پذیرش فرهنگ نو و طرد فرهنگ پیشین را می رساند. فرهنگ پذیری بر اساس معیارهایی چون سطح فرهنگ پذیری، تنوع وتعدد گروه های اجتماعی، گسترده بودن یا محدود بودن گروه های یاد شده، طرز تلقی گروههای اجتماعی از یکدیگر تحقق می یابد.
در تحلیل وضعیت فرهنگ پذیری، باید برای گروه دهنده و گروه گیرنده، بایستی به یک اندازه اهمیت قائل شد. طبق این تحلیل نمی توان به این باورمعتقدبودکه فرهنگی مطلق ” دهنده ” است وفرهنگ دیگربطورمطلق “گیرنده ” می باشد. فرهنگ پذیری هرگز به شکل یک جانبه صورت نمی گیرد. طبق نظریه نسبیت اجتماعی، فرهنگ همانند روح است که هرگز از بین نمی رود.
ممکن است جسم آن یعنی انسان و دستاوردهای آن دچار تغییر و اضمحلال گردد ولی روح کلی آن همیشه جاوید است. روح فرهنگ ممکن است در شرایط خاص سیاسی، اجتماعی و غیره خدشه دار شود و روح کلی آن مستور ماند، ولی به محض فراهم شدن بستر اجتماعی ظهور همان فرهنگ حتی اگر به هزاران سال قبل نیز مربوط باشد، تقریباً با همان ویژگی ها امکان پذیر است.
ازهمین جاست که می توان گفت بخشی ازتنوع فرهنگ ها شکل گرفته و رفتارهای مختلف را موجب می شود. زیرا فرهنگ جایگاه مهمی در زندگی دارد و به عنوان یک هویت، عامل همبستگی اجتماعات محلی و فعالیتهای اقتصادی محسوب میشود. در این شرایط هویتی و همبستگی است که الگوهای ارتباطی در حد ضرورت به وجود آمده و به شکل دهی به کنش های فرهنگی می پردازند. برخی ازفرهنگ شناسان عوامل موثربرفرهنگ پذیری را چنین یادآوری نموده اند:
۱- تأثیر تماس های افرادی که با جوامع دیگر تماس برقرار می کنند. مانند ارتباط مردمان بومی یک منطقه جغرافیایی با مردم مناطق جغرافیایی دیگر.
۲- پذیرش رفتارهای نو؛ عامل بنیادی دیگر در فرهنگ پذیری قلم دادمی شود. به معنی دیگررفتارهای خاصی
که در نتیجه تماس دگرگون می شوند. البته باید یادآورشد جامعه ای که عملکردهای فرهنگ پذیری را به تدریج می پذیرد، همه رفتارها یا باورداشتهای آن فرهنگ دیگررا اقتباس نمی کند، برعکس نفوذ فرهنگی با درجات متفاوتی از پذیرش و مقاومت روبه رو می شوند و به همین دلیل، میزان دگرگونی فرهنگی در فرهنگ های تحت نفوذ فرهنگ های دیگر، بسیار متغیر است.
۳- انعطاف پذیری اجتماعی عامل دیگری است که بر بر فرهنگ پذیری تأثیر دارد، ویژگی های جوامع در تماس متقابل است، به ویژه انعطاف پذیری، بازبودن مرزها و ساختارهای داخلی شان.
۴- قابلیت وتوانایی سیاسی و نظامی مسأله اصلی دیگری است که می تواند برروند فرهنگ پذیری اثرجدی بگذارد. یعنی اینکه جامعه ای که توانایی بیشتری دارد غالباً می تواند نماد های فرهنگی اش را بر جامعه ضعیف تر تحمیل کند.
توجه به ارتباط بین فرهنگی و وضعیت هایی که این ارتباط در آنها برقرار می شد، منجر به تعریفی پویا از فرهنگ وفرهنگ پذیری گردیده است.بنابراین هیچ فرهنگی وجود ندارد که برای همیشه «در حالت خالص» و همان گونه که بوده است برجای بماند و با هیچ گونه تأثیر خارجی روبه رو نشود. فرایند فرهنگ پذیری پدیده ای است عام، حتی اگر صورت ها و درجاتی بسیار متفاوت داشته باشد. اینست که روح فرهنگ همیشه پویا وزنده بوده وبه جوامع انسانی هویت و اصالت بخشیده است.
بدون تردید که امروز در جامعه بحران زده ما که در حال شکل گیری روند تازه ای از هویت اجتماعی و فرهنگی است توجه به مباحث فرهنگی از اهمیت فوق العاده ای برخوردار می باشد. حقیقت آنست که بدون روی کرد فرهنگی به مسایل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، نمی توان از چالش های موجود بگونه ای سالم و امیدوارانه عبور نمود.
در این پژوهش نیز به بررسی عوامل مؤثر بر فرهنگپذیری دانشآموزان افغان پرداخته، نهایتاً چه عواملی بر عملکرد فرهنگپذیری تاثیر بیشتری دارند پی ببریم. در این پژوهش، ۳۸۰نفر از دانشآموزان افغانی ۱۹-۱۳ ساله ، ساکن در شیراز، از۴ نواحی آموزش و پرورش شیراز و جامعه آماری از ۹ مدرسه ناحیۀ ۱ و ۳ انتخاب شدند.
بررسی ویژگیهای جمعیتی نمونه نشان داد که که از نظر جنس پاسخگویان دختر ۹/۴۷ درصد و پسر ۱/۵۲ درصد و از نظر سن در هفت گروه سنی مورد بررسی قرار گرفتهاند که سنین ۱۵ و ۱۶ سال حدود۸/۴۵ درصد پاسخگویان را در بر میگیرند. از نظر محل تولد دانش آموز که پرسشنامه پر کردهاند ۷/۱۳ درصد نفرمتولد کشور افغانستان ، ۸/۸۵ درصد متولد کشور ایران هستند از نظر قومیت در بین قومیت ها، بیشترین قومیت مربوط به هزاره می باشد با ۱/۵۶ درصد و سپس قومیت تاجیک ۱/۱۶ و فراوانی، پشتو با۲/۱۳ درصد و میباشد شیعه با فراوانی ۲۵۲ نفر و ۳/۶۶درصد و مذهب سنی با فراوانی ۱۲۸ و ۷/۳۳ درصد مورد بررسی قرار گرفتهاند حدود ۷۰درصد از پاسخگویان در خانوارهایی بین ۸-۵ نفر زندگی میکردند و مدت اقامت این خانوارها در ایران به طور میانگین ۳۴/۲۳ سال میباشد.
بررسی ویژگی فرهنگی، اجتماعی سطح تحصیلات دانشآموزان که از هفتم متوسطه اول تا سوم دبیرستان بودند و بیشترین فراوانی مربوط به اول و دوم دبیرستان که ۵/۵۰ درصد پاسخگویان را در بر گرفته است. سطح سواد پدر بالاترین درصد ۱/۳۲ مربوط به بیسوادان بوده است و حدود ۴/۰درصد تحصیلات دانشگاهی یا حوزوی داشته اند.سطح سواد مادران ۵۲درصد بیسواد گزارش شده است.
در بررسی ویژگی اقتصادی شغل پدر و مادر پرسیده شد که مادران در حدود ۹۸ درصد خانه دار بودند. مابقی شغل خیاطی و گلدوزی داشتند. شغل پدرها بجز ۳مورد که روحانی گزارش شده بود بقیه مشاغل سطح پایین و کارگری هستند.که در تحلیل آماری از آن استفاده نشده است.
فرهنگپذیری در این پژوهش به عنوان متغیر وابسته مورد برسی قرار گرفت که این متغیر با ۴۱ گویه و ۶ بعد اندازه گیری شد ( زبان، رسانه، موسیقی، لباس، غذا، ارتباط، فرهنگی). در این مطالعه در مجموع ۱۹ فرضیه مورد برسی قرار گرفت. با توجه به جدول ۶-۱ در تحلیل دو متغیره ۹ فرضیه تائید شدند. سپس جهت تبیین نهایی مدل تحقیق از رگرسیون چند گانه به شیوه ی مرحله به مرحله نیز استفاده شد. در تحلیل چند متغیره از بین عوامل مستقل ۳ متغیر به تبیین فرهنگپذیری پرداختند. این متغیر ها به ترتیب اهمیت (بر اساس ضرایب رگرسیونی) عبارتند از تاکید والدین بر فرهنگ بومی، رضایتمندی، پذیرش جامعه ی میزبان. در مجموع نیز این متغیر ها ۳۴ درصد از واریانس فرهنگپذیری راتبیین میکنند. علاوه بر رگرسیون چند متغیره برای درک روابط بین متغیر ها از مدل علی تحلیل مسیر نیز استفاده شد، نتایج تحلیل مسیر مشخص کرد که اثر هر متغیر تا چه حد مستقیم و تا چه حد غیر مستقیم است. بدین ترتیب از بین متغیر های مستقل ۱۴ تا به طور مستقیم و غیر مسقیم یا هر دو بر فرهنگپذیری تاثیر می گذارند سه متغیر تاکید والدین بر فرهنگ بومی، رضایتمندی، پذیرش جامعه میزبان که به صورت مستقیم بر متغیر وابسته تاثیر می گذارند و احساس تعلق به ایران یا افغانستان، تبعیض، سطح تحصیلات، محل تولد پاسخ گو ، محل تولد مادر پاسخ گو، مذهب، قومیت اثر غیر مستقیم بر روی فرهنگپذیری دارند و پذیرش جامعه میزبان هم اثر مستقیم و هم غیر مستقیم با فرهنگپذیری دارد.
در اینجا با توجه به نظریه بری به بررسی عوامل قبل از فرهنگپذیری میپردازیم.
در فرضیه اول جنس (دختر،پسر ) بررسی شد که در سطح کلی معنادار نبود و در ابعاد نیز فقط پوشش معنادار بود و با تحقیقات قبلی مانند ربانی و پالیزان (۱۳۸۳)، شلیله (۱۳۸۰)، نظام اکبری (۱۳۷۹)، مهدی (۱۹۹۷) هماهنگ نبود زیرا در این پژوهشها جنسیت از عوامل مؤثر فرهنگپذیری دانستهاند.
از نظر ویرزبلی (۲۰۰۴) افرادی که در خارج از وطن به دنیاآمدهاند ارتباط قومی بیشتری دارند. در این تحقیق هرچند در تحلیل دو متغیره محل تولد معنیدار نبود. اما در چند متغیره بر روی رضایتمندی تاثیر داشته است.
کسانی که در ایران به دنیا آمدهاند رضایتمندی بیشتری دارند و در نتیجه فرهنگپذیری بیشتر. از نظر محل تولد والدین، محل تولد مادر در روی فرهنگپذیری مؤثر بود و همچنین ابعاد غذا و زبان را معنادار کرد. به صورت غیر مستقیم نیز بر تاکید والدین بر فرهنگ بومی تاثیر میگذارد.
ملهی (۱۹۹۸)، مهدی (۱۹۹۷) و نظام اکبری (۱۳۷۹) نقش مذهب را در فرهنگپذیری و سازگاری مهاجران مؤثر دانستهاند در این پژوهش نیز مذهب به صورت غیر مستقیم بر روی رضایتمندی تأثیر داشته است. در ابعاد نیز از نظر رسانه شیعه فرهنگپذیری معناداری دارد.
از منظر ربانی (۱۳۸۳) قومیت در فرهنگپذیری تاثیر ندارد. اما پادیلا (۲۰۰۳) عنوان میکند که تفاوت قومیتها فرهنگپذیری را سختتر میکند و ظاهر فیزیکی افراد باعث برچسب خوردن و انگ اجتماعی میشود. در این پژوهش تحقیقات پادیلا مورد تایید قرار گرفت زیرا اقوام تاجیک که از نظر قیافه و زبانی به ایرانیها نزدیکتر بودند فرهنگپذیری بیشتری نیز داشتند با این که اکثرا دارای مذهب سنی هستند. فرهنگپذیری در ابعاد زبان، لباس، رسانه و ارتباط فرهنگی معنادار بود و تحلیل چند متغیره نیز قومیت هم بر تاکید والدین بر فرهنگ بومی و هم بر پذیرش جامعه میزبان تاثیر دارد.