مشارکت به عنوان وسیله است
مشارکت یک هدف است.
در نهایت ما از مشارکت به عنوان ابزاری برای مقبولیت برنامه ها و همچنین به عنوان ابزاری برای توانمند سازی استفاده می کنیم. نمودار ۱ نشان می دهد زمانی که ما از مقام بالاتر پروژه را بین مردم مطرح می کنیم، احتمال مقبولیت آن کمتر است
توانمندی <—< تشریک مساعی < مشاوره < توزیع اطلالاعات
(دماری، ۱۳۸۷).
۲-۲-۲-تعریف و مفهوم مشارکت مردمی
مشارکت به معنای درگیر شدن بسیار نزدیک مردم در فراگردهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی موثر بر زندگی آنان است. مشارکت باعث می شود مردم همواره دسترسی ثابت و پیوسته به فراگرد تصمیمگیریهای و اقتدار داشته باشند. مشارمت در این معنی ضرورتی در بالندگی انسان به شمار میرود(طوسی، ۱۳۷۸) یا به عبارتی مشارکت فرایند فعال و هدف گرایی است که طی آن همه افراد در سطوح مختلف در جهت شناسایی و حل مساله مشترک فعالیت می کنند) فردریک و کینیت[۲]، ۱۹۷۲).
به اعتقاد ساشکین)[۳] ۱۹۸۴) در عمل، حداقل باید در چهار زمینه اصلی مشارکت وجود داشته باشد تا به آن مدیریت مشارکتی اطلاق گردد:
افراد بتوانند در تعیین هدفها، مشارکت داشته باشند.
افراد بتوانند در تصمیم سازی مشارکت کنند، یعنی از میان گزینه های مختلف، یکی را انتخاب کنند.
افراد در حل مشکلات مشارکت کنند، فرایندی که شامل تعریف مشکل یا مساله و ارائه راه حلهای عملیاتی و انتخاب از میان آنان است.
افراد در ایجاد تغییر و تحولات مشارکت کنند.
۲-۲-۳-پیشینه فعالیت های مشارکتی در ایران
تشکلهای مردمی در ایران دارای سوابق تاریخی دیرینه ایی هستند. در واقع از زمانی که زندگی اجتماعی انسان ها در روستاها و سپس در شهرها شکل گرفت نیاز به یاری گری و مشارکت مطرح شد و کمک توانمندان به ناتوانان در اشکال فردی و گروهی شکل گرفته ونهادینه شده است. به طور کلی می توان دو الگوی مشارکت و به تبع آن دو سازمان سنتی و مدنی را از همدیگر تفکیک کرد. الگوی اول مش ارکت، الگوی سنتی است که حول خود سازما نهای سنتی را شکل داده است. منظور از مشارکت سنتی مشارکت بر اساس سنت، عرف، عادت و مذهب است و میان افراد جامعه به شکل نهادی و خودجوش وجود دارد. این مشارکت محصول گذشت سالیان دراز بوده است و از گذشته در میان مردم وجود داشته و از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته است و پاسخی به نیازهای تحولات تاریخی بوده اند. در این الگو، دولت هیچ نقشی در هدایت و سازماندهی نداشته و آنجام کارها بر عهده مردم است.
این الگو علی رغم تحولات اجتماعی سده اخیر در جامعه ایرانی با اندکی تغییرات، هنوز هم با قدرت در بسیاری از شهرهای ایران به حیات خود ادامه می دهد. این الگوی مشارکت حول محور تشکلهای مردمی از جمله کانونها و هیات های مذهبی، کانون های قرض الحسنه و غیره را شکل گرفته است و امروزه فعالیت در چارچوب این کانون ها آنجام میگیرد.
الگوی دوم مشارکت، مشارکت جدید و یا مدنی است. در این الگو، مشارکت بر اساس محرکی است که افراد را به فعالیت وا می دارد. این محرک معمولا از جانب سازمان های دولتی برای جلب و افزایش مشارکت مردم در امور مختلف در قالب برنامه های خاص وارد میشود. این الگو میتواند اجباری و یا داوطلبانه باشد. این الگو پیرامون خود سازمان های متعددی را شکل داده است که از جمله آنها می توان به شوراها، شورایار یهای محله ایی، سازمان های مردم نهاد و غیره اشاره کرد. تجربه و سابقه این الگوی مشارکتی در اداره شهرها را می توان به زمان مشروطیت و برپایی انجمنهای بلدی نسبت داد.
۲-۲-۴- درآمدی بر اصول، قوانین و مقررات سازما نهای مرد م نهاد
انقلاب اسلامی از آنجا که یکی ازاهداف عمده انقلاب تلاش برای افزایش مشارکت مردم در امور شهر بود، بر این اساس و با توجه به نقش موثر سیاست عدم تمرکز در اداره امور عمومی و ضرورت سپردن امور محلی به دست مردم محل، تشکیل شوراهای اسلامی مردمی مورد توجه قرار گرفت و برای تامین مشارکت مردم در پیشبرد سریع برنامه های توسعه جایگاه ویژه ایی در قانون اساسی به خود اختصاص داد. در قانون اساسی اصول سوم و هفتم و صدم درباره شوراها بحث کرده و به روشنی اداره امور کشور را با اتکا به آراء عمومی و مشارکت مردم امکان پذیر دانسته است(گروه توانمندسازی آموزش، ۱۳۹۰).
۲-۲-۵- ضرورت و مزایای جلب مشارکتهای مردمی در روند توسعه
در نظریه های نوین اقتصاد و مدیریت، مردم اصلی ترین عامل تولید و بزرگترین سرمایه اجتماعی در هر جامعه ای محسوب می شوند که اگر زمینه مشارکت، خلاقیت، بالندگی و توسعه برای آنها بوجود بیاید، می توانند نقش سازنده ای در پیشرفت و توسعه یافتگی جامعه ایفا نمایند. امروزه در کشورهای توسعه یافته دنیا که بیش از پیش به ضرورت و » اهمیت تاثیر گذاری مردم در روند توسعه همه جانبه پی برده شده است، سیاست شهروندان اولویت اول در تمامی امورند، را سیاست رایج خود قرار داده اند. این سیاست موجب شده تا مشارکت سازنده و مبتنی بر اعتمادی میان دولت و شهروندان بوجود آید و شهروندان نسبت به مسائل محیطی و دیگر شهروندان احساس مسئولیت کنند و همین طور دولتمردان و کارگزاران بوروکراسی این الزام را درک کنند که باید به انتظارات و خواسته های شهروندان گوش فرا داده و ارضاء نیازها و انتظارات شهروندان را اولویت نخست فعالیتها و اقدامات خود قرار دهند(الوانی و دانایی فرد، ۱۳۸۰).
صاحب نظران معاصر را اعتقاد بر این است که مردم را باید هر چه بیشتر در اداره امور محلی و اخذ تصمیمات و سیاستهایی که مستقیما با سرنوشت آنا بستگی دارد، شرکت داد. این مشارکت مردم در اداره امور جامعه، باعث می شود که چشمان خود را بر روی حقایق محیط اجتماعی خویش باز نگه دارند، نیازهای دسته جمعی را دریابند، به نظام سازمانی و اداری بر مقدرات خود بنگرند و به نقائص و مشکلات موجود در آن واقف شوند(طاهری، ۱۳۷۶).
به طور کلی استفاده از مدیریت مشارکتی و ایجاد زمینه مشارکت مردم در اداره امور جامعه در سطوح مختلف محلی، منطقهای و ملی، می تواند پیامدها و فواید فراوانی را در روند توسعه و محرومیت زدایی به همراه داشته باشد که در اینجا به چند مورد از آنها اشاره می کنیم:
مشارکت مردمی، باعث ایجاد تعهد، مسئولیت پذیری، همدردی، اعتماد و وفاداری در افراد جامعه نسبت به حکومت، دولت و جامعه شده و احساس مالکیت و تلاشگری را افزایش می دهد.
مشارکت باعث تقویت بنیانهای اعتقادی و عامل بروز و شکوفایی افکار و ایده های بدیع (خلاقیت و نوآوری) در عرصه جامعه می شود.
مشارکت، تضادها، تعارض ها و تنگ نظری ها را در درون جامعه کاهش می دهد و موجب افزایش وفاق، همدلی، همگرایی، انسجام و انتقادپذیری می شود.
مشارکت انگیزش را نیرومند می سازد و با ارضای نیازهای معنوی افراد جامعه، آنها را ترغیب می کند که بیش از پیش در راستای اهداف راهبردی و بلند مدت جامعه تلاش بکنند(نژاد ایرانی، ۱۳۷۵).
مشارکت، حاشیه نشینی را از بین می برد. یکی از دشواری های عمده اکثر کشورهای در حال توسعه این است که اکثریت بی تفاوت در کنار اقلیتی دست اندرکار و مسئول قرار دارند، فراهم آوردن شرایط مناسب برای مشارکت مردم در سرنوشت خویش، راهکارهای برای بدر آمدن ار بی تفاوتی و مبارزه با حاشیه نشینی است.
مشارکت، فرهنگ سکوت را درهم می شکند و موجب به میدان کشیدن شدن گروهها و قشرهای محروم جامعه شده و باعث می گردد آنان نیز پای به میدان فعالیت بگذارند و علاوه بر یافتن کرامت خود دوشادوش دیگران به تولید بپردازند.
مشارکت، ناتوانان را توانمند می سازد. ناتوانی یک امر عرضی است و نا ماهوی؛ بسیاری از مزدم در زندگی به ناتوانی گرفتارند چرا که بخت پروردن توانایی های خود را نیافته اند. مشارکت انسان را به راه توانمندی هدایت کرده و توانایی های بالقوه آنان را به شکوفایی می رساند(طوسی، ۱۳۷۱).
۲-۲-۶- دیدگاه امام راحل (ره) درباره مشارکت در فرهنگ جهادی
پس از انقلاب اسلامی، طرح ایده همبستگی و مشارکت عمومی برای همدلی مسلمانان، وحدت و یکپارچگی آنان، از ضروریات جهان اسلام و مه مترین استراتژی برای مقابله با توطئه های استکبار جهانی است. انقلاب اسلامی که شدیدا استکبار جهانی و سکولاریسم را به چالش کشانده، برای حفظ هویت خویش نیازمند، فاصله گرفتن از آن و تثبیت موقعیت و تحقق آرما نهای خویش است. از این رو، ایده همبستگی، وحدت و مشارکت عمومی به عنوان یک استراتژی همواره موضوعی بکر و تازه م یباشد. حضرت امام (ره) با اعتقاد راسخ به آیه (امام در سخن خود از مشارکت در تمام امور از جهت سیاسی و اقتصادی و شرکت در طراحی و اجرای امور و دانشجوهای عزیز، متخصصان، مهندسان، بازاریان و کشاورزان و همه قشرهای ملت ». ساختن کشور سخن گفته است داوطلب برای این است که ایران به طور مخروبه به دست ما آمده است را بسازند. از این جهت ما به یک جهاد نیاز داریم.
در این سخن از همه نیروها درخواست مشارکت شده است و از طرفی حوزه فعالیت نیروها را فقرزدایی و ساختن نقاط دور دست و محروم می داند.
۲-۲-۷- مبانی فلسفی مشارکت
به طور کلی مبانی فلسفی مشارکت از چهار دیدگاه قابل بررسی است که خلاصه آنها در جدول شماره۲- ۱ ارائه شده است.
جدول ۲-۱ : اهداف و نکات کلیدی در دیدگاه های فلسفی مشارکت
نظریه دموکراسی | نگرش انسانی | ابزار مدیریتی | دیدگاه ایدئولوژیکی |
دموکراسی کاری برابری قدرت مسئولیت جمعی جمع گرایی حقوق بشر |
رشد انسانی |