کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل
tez.kowsarblog.ir






r
پایان نامه ارشد رشته صنایع غذایی : بررسی امکان استفاده از گوشت شترمرغ در تولید ناگت… - مجید شاکری


نظر دهید »
ارسال شده در 1 خرداد 1399 توسط مدیر سایت در بدون موضوع

3- مبانی مشروعیّت تقیّه کدام است؟

4- انواع تقیّه و کارکردهای آن در ابعاد سیاسی و اجتماعی چگونه است؟

5- تقیّه حکومتی، جایگاه و ابعاد آن در فقه سیاسی چگونه است؟

6- قلمرو و دامنه تقیّه در عرصه فقه سیاسی به چه میزان است؟

ح) فرضیه‌های تحقیق

تقیّه شاخه‌‌ای از شاخه‌های جهاد، و یک نوع وسیله دفاع است. و تقیّه در برابر جهاد نیست بلکه تقیّه در برابر اذاعه[5] است. تقیّه سپر دفاعی و مبارزه مخفی و یک نوع تاکتیک سیاسی در برابر دشمن است. یکی از رموز جاودانه ماندن مکتب تشیّع تقیّه است. تقیّه قبل از تشکیل حکومت، زمینه ساز حکومت می‌باشد و بعد از تشکیل حکومت سبب گسترش قلمرو حاکمیت اسلام است. تقیّه‌ای از نظر اسلام مورد تایید می‌باشد که فعّال باشد و تقیّه سکونی و انفعالی که موجب تساهل و تسامح در دین باشد مورد تایید اسلام نیست، از نظر اسلام تقیّه ابزاری جهت گسترش اندیشه حکومت اسلامی است.

ط) تعریف واژه های کلیدی

1- تقیّه

تقیّه یک واژه عربی است که از ریشه «وقی» به معنای صیانت و نگهداری است.[6]

و در اصطلاح این واژه به تعابیر مختلفی تعریف شده است، که در آتی(فصل اول- مفاهیم) به تبیین دیدگاه های برخی از علمای تشیّع و اهل سنّت پرداخته می شود.

اما به نظر می رسد تعریف شیخ انصاری«ره» در این زمینه که می نویسد: «تقیّه عبارت از حفظ نمودن خود از آسیب دیگری، به وسیله موافقت با او در گفتار یا کردار که مخالف حق است»[7]، تا حدودی از جامعیّت بر خوردار است.

 

2- فقه

واژه فقه در لغت به معنای فهمیدن و درک کردن می باشد.[8] و در اصطلاح، علمای اسلام فقه را اینطور تعریف کرده اند:

«الفقه هو العلم بالاحکام الشرعیّه الفرعیه عن ادلتها التفصیلیّه»[9]

« فقه عبارت است از :فهمیدن و دانستن قوانین و احکام شریعت اسلام از طریق دلایل تفصیلی آنها.»

3- سیاست

از نظر فرهنگ اسلامی و مکتب اسلام، سیاست عبارت از: تلاش انسانها در جهت تحقق قانون الاهی در روی زمین، به رهبری انبیا، اوصیا و اولیا جهت نیل به سعادت قصوا.[10]

4- فقه سیاسی

 مجموعه قواعد و اصول فقهی و حقوقی برخاسته از مبانی اسلامی است که عهده دار تنظیم روابط مسلمانها با خودشان و تنظیم روابط آنها با غیرمسلمان می باشد. براساس مبانی قسط وعدل برخاسته از وحی الهی،

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

thesisb.blogsky.com
thesisb.blogsky.com
ارسال شده در 1 خرداد 1399 توسط مدیر سایت در بدون موضوع

3- حق عبارت است از اعتبارى خاص- غیر از اعتبار سلطنت و ملک- که داراى آثارى ویژه است، یکى از آن آثار، سلطنت بر فسخ در حق خیار یا بر تملک به عوض در حق شفعه و یا بدون عوض در حق تحجیر مى‌باشد [12].

4- حق عبارت است از اعتبارى خاص- غیر از اعتبار ملک و سلطنت- که نزد عقلا سلطنت بر اسقاط و نقل را در پى دارد. بنابر این تعریف، حق، سلطنت و قدرت اعتبارى بر اسقاط و نقل نیست؛ لیکن نزد عقلا هر صاحب حقّى بر متعلق حق خود و تصرف در آن سلطنت دارد.[13]

5- حق با حکم یکى است و تنها تفاوت آن دو در آثار است. در این دیدگاه، حق عبارت است از حکم تکلیفى یا وضعى که به فعل انسان تعلق مى‌گیرد و قابل اسقاط است، تفاوت آن با حکم ‌اصطلاحی آن است که حکم اسقاط ناپذیر است؛ چرا که امر آن به دست مکلف نیست[14]. با توجه به دیدگاه مختلف فقهاء آنچه که مسلّم است ، اصل همدوشی حق و تکلیف است. امام على (ع) مى‌فرمایند: «لایجرى [الحق] لأحدٍ إلّاجرى علیه و لایجرى علیه إلّاجرى له».[15] حق و تکلیف متلازم همدیگرند، هر ذیحق تکلیفی دارد وهر مکلّف را حقی هست، مثلاً اگر زن بر شوهر حق دارد، شوهر هم به پرداخت حق زن مکلّف است . حقوق محدودند و به تعبیر استاد مطهرى: «در حقیقت باید گفت، انسان حقى دارد و حق انسان حدى دارد»؛[16] مثلًا انسان، حق فکر، تملیک، تصرف، شنیدن، بطش، راه رفتن، بطن، فرج، استراحت، تغذى و. را دارد ولى همه این‌ها حدّى دارد، همان طور که اعضا و جوارح انسان حق و‌ حدودى دارند، یک فرد در جامعه هم همین طور است. بنابراین صاحب حق بودن دو طرفى است و در واقع حق و تکلیف دو روى یک سکه‌اند، هیچ گاه نمى‌شود فردى بر دیگرى حقّى داشته باشد امّا آن دیگرى بر او حقّى نداشته باشد مگر در یک مورد، آن هم فقط خداوند است: «و لو کان لَاحدٍ ان یجرى لَهُ و لَا یَجرى علیه لکانَ ذلک خالصاً لِله سُبحانَهُ»[17] علت این امر هم این است که مبناى حق در مورد خداوند؛ با دیگران فرق دارد. حق براى افراد به معنى انتفاع بردن است، ولى حق خداوند؛ یعنى دیگران در مقابل او تکلیف دارند.

1-12-1-3  واژه «حقوق»
لفظ حقوق دو معنا دارد :1- حقوق جمع حق است که ازآن ، به حق فردی یا حق جزئی هم تعبیر می شود.چون به معنی حق اشاره شد نیاز به تکرار ندارد.

2- حقوق عبارت است از مجموع احکام و قوانین و قواعد کلی و الزامی است که با توجه به مقتضیات متغیر زمان و مکان  به منظور استقرار امنیّت و تثبیت عدالت و بهبود روابط جمعی بر زندگی اجتماعی مردم حکومت می کند.

حقوق برای هرکس امتیازهایی در برابر دیگران می شناسد و توان خاصی به او می بخشد، این امتیاز و توانایی را «حق» می نامند که جمع آن حقوق است.[18] حق مانند اشیاء مادی در خارج موجود نیست، بلکه امر اعتباری می باشد که قوه حاکم از نظر حفظ نظم جامعه آن را شناخته و از آن حمایت می نماید، قوه حاکمه برای آنکه امری را حق بداند باید به صورت قانون معرفی نماید.[19]

[1] . فراهیدى، خلیل بن احمد، کتاب العین،ج3ص6 ، نشر هجرت، قم – ایران، دوم، 1410 ه‍ ق

[2] . ابن منظور، ابو الفضل، جمال الدین، محمد بن مکرم، لسان العرب،ج10ص49، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع – دار صادر، بیروت – لبنان، سوم، 1414 ه‍ ق

[3] . اصفهانى، حسین بن محمد راغب، مفردات ألفاظ القرآن، ص246، دار العلم – الدار الشامیه، لبنان – سوریه، اول، 1412 ه‍ ق

[4] . طریحى، فخر الدین، مجمع البحرین ، ج5ص148،کتابفروشى مرتضوى، تهران – ایران، سوم، 1416 ه‍ ق

[5] . دهخدا ،على اکبر ، لغت نامه دهخدا، ج 6،ص9142، واژه «حق»،ناشردانشگاه تهران،سوم دوره جدید،1377ش

[6] . جوادى آملى، عبدالله، فلسفه حقوق بشر،ص74، قم، اسراء ،دوم بهار1377ش

[7] . مدّرس، على اصغر،حقوق فطرى یا مبانى حقوق بشر، ص 27 ، تبریز، نوبل، 1375ش

8. حسنى، هاشم معروف، نظریه العقد فی الفقه الجعفری، ص32، منشورات مکتبه هاشم، بیروت،لبنان، اول، بی تا ؛ یزدى، سید مصطفى محقق داماد، قواعد فقه (محقق داماد)، ج1ص18، مرکز نشر علوم اسلامى، تهران ، دوازدهم، 1406 ه‍ ق
[9]. بحر العلوم، محمدبن محمد تقى، بلغه الفقیه، ج1ص13، منشورات مکتبه الصادق، تهران ، چهارم، 1403 ه ق ؛  یزدى، سید محمد کاظم طباطبایى، حاشیه المکاسب (للیزدی)، ج1ص55، 

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

دانلود فایل متن کامل پایان نامه ها با موضوع بخش ترجمه
رواندرمانی حمایتی : پایان نامه ، پروژه ، پروپوزال رواندرمانی حمایتی
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان